عزیزم سلام ؛
امیدوارم که روزی یا روزگاری این نوشته را با دقت و تأمل بخوانی ؛
مهربانم ؛
روزهای متمادی می گذرد و شکست نفس از اعماق درونم مرا مورد تشویش قرار داده , و زبانه های عشق از ماورای
چشمانم و الفاظ پنهان شده در کلامم متساعد می شود .
شایدم خودم را به وادی حیرانی کشانده ام , تا بلکه از رسوخ دلهره های ممتد نجات یابم .
یا شاید در گذر زمانه خودم را درگیر مسائل مختلف کرده ام تا در خیابانهای شلوغ ذهنم از چراغ قرمز تو عبور کنم .
خاطراتی که با رنگ قرمز پر رنگ خط کشیده شده ؛
و شکسته های غرور که در میان پیاده روهای انتظار صدای خرد شدن می دهد .
میدانی اثر مغناطیسی ماورایی است که هنوز که هنوز است مرا به یاد تو زنده نگه می دارد و می دانم تو هم با یاد من ؛
گویا خدا نیز پارتی ما شده و در این بحبحه در کنار ما دوپینگ روحی می کند .
من با سلامی به گلهای بهاری و سلامی به موجهای خروشان و سلامی به رنگین کمانهای هفت رنگ منتظر معجزه ای ازلی
هستم و تا فتح قله های صمیمیت امیدوارم .
روشنی بخش دیدگانت نور الهی باد &&&
بلورهای چشمت دارد می ریزد .......
بیا ؛
این دستمال را بگیر ......
تا از انهدام چشمت نشکند &&&
امروز داشتیم با یه بنده خدایی حرف میزدیم :
گفت شما هم دیروز رفتی راه پیمایی ؟ گفتم : اگه خدا قبول کنه ؛
گفت : پس شما هم بوکسور برگشتی ؟
گفتم : چطور ؟
گفت : آخه اونقدر مشت محکم به دهن آمریکا زدیم همه مشتهامون قوی شد بوکسور برگشتیم .
من راه پیمایی آمریکا مشت محکم
سلام ,
21 بهمن 92 از ساعت 18:30الی 22 در میدان اختیاریه تهران جشن انقلاب اسلامی برگزار میشه
اگه دوست داشتین تشریف بیارین . &&&
اینروزها چه قدر حوصله ام کم شده !
داشتم فکر می کردم تا 20 سال دیگه باید چیکار کنم ؟
یا مثلا چه اتفاقات خاصی قراره در زندگیم بیفته ؟
با خودم که فکر می کنم تا بیست سال دیگه ! اوه............ خیلی زیاده !&&&
امروز برای سومین روز پیا پی برف بارید و هوا بسیار سرد شد . و من دوباره دیشب با آقای رئیس صحبت کردم تا امروز
سرکار نروم . و قبول نکرد ولی صبح دلش سوخت و اس ام اس زد که نیام . اینروزها سرما بر اقلیتی تاثیر منفی گذاشته
اقلیتی یه جورایی قاطی کردن به هر حال ما 4 روز تعطیل هستیم .
اینروزها با اینکه برف می بارد ولی باز هم هستند کسانی که آب را گل می کنند . و اجازه نمیدهند سفیدی و پاکی آب
نمایان شود . &&&
سپیدی برف بر روی کوه زیباست ، زیرا هیچگونه احساسی نسبت به آن نداری ، فقط و فقط پوچی را می بینی ، نه رنگی ، نه رخی ،
و نه امیدی ، فقط یکدستی کامل و سفیدی و بی رنگی را می بینی ؛
اما من سفید را دوست دارم چون آزادم و از قید و بندهای زندگی رها شده ام ، من آسمان را نمیخواهم ، آبی را نمی خواهم ، من
زمین را نمیخواهم ، قهوه ای را نمی خواهم ، سبزی را نمیخواهم ، من دنیا را نمیخواهم ؛
من بی قیدی و آزادی را می خواهم ......
از این قفس درون به تنگ آمده ام ، از این حصار گوشتی که مرا در بر گرفته خسته شده ام . آرزویم پرواز است ........................
ای خدای مهربانم که همیشه یاورم هستی و همیشه در کنارم هستی دوستت دارم؛ مرا در بر گیر ، مرا به هم بفشار ، مرا سکینه
بخش .
ای مهربانم ، ای زیبایم ، ای عشق و آمال و ارزوهایم دوری از تو برایم سنگین است و بار این سنگینی از توانم خارج ! مرا به نزد خود
ببر . مرا در قلمرو خوبان ببر ، مرا آزاد کن ،ای مهربانم، ای شکوه عظمت جهان ، ای گرداننده ی هستی ، ای نجات بخش مردگان دل
و ای امید بخش بی نوایان ..................
خود را با قلبی سرشار از عشق و دلدادگی به تو نزدیک می کنم و به تو ایمان دارم که روزی مرا سخت در آغوش می گیری و های
های گریه می کنم نه از فرط ترس بلکه از فرط شوق .
دوستت دارم ای مهربانترین مهربانان( جمعه 88/5/2)&&&
سختی زندگی ، ناهمواریهای مسیر ، اهدافی در قله قاف روزگار مرا تشکیل می دهد
اما شادیهای لحظه ای عمق زندگیم را. &&&
***
قصه از کجا آغاز شد ؟ از همانجا که یک دل به دو دل تبدیل ! از همانجا که اسارت یه حس مبهم
متوقفت می کند .&&&
***
رنگین کمانی زیبا در آسمان نقش بسته است آخر تمامی غبار آسمان
با باران شسته شد و منشور رنگها پدیدار &&&
***
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |