گفته بودی که نگویم راز را من
من چه گویم که کنون راز نشسته به کنارم
لب گشوده پر سخن از بهر تو راز برایم
دلم اندر دل تو زهر ترین است
رویم اندر روی تو گرمترین است .... ***
خلوتی اندر دلم گرم صدایت ...
مامنی در کنج دل جانم فدایت ...
ای تو بودی بهترینم بهترینم ..
ای بمیرم من برایت تا نبینم
داغ دل از تو برایم بهترینم ....***
دلم را تاب میدهم ؛ دلم را تاب میدهم
مرا مانند یک زورق درون آب راه میبرد
دلم آرام آرام است ...
دلم لبریز لبریز است
دلم آسایش محض است .... ***
خودم نمیدانم چرا انقدر آرام و خونسرد شده ام ؛
انقدر ریلکس
فقط میدانم که زندگی اینجوری قشنگتر و راحت تره
خیلی بهتره ....***
خورشید را دوست دارم چرا ؟ غروب به من نشان میدهد هر چیزی حتی سوزان ترین و درخشنده ترین روزی افول میکند
و من می آموزم با افول هر چیزی غمگین نباشم زیرا در روز بعد طلوع میکند و با زیبایی دوچندان میدرخشد ...***
خوشبختی من در دستان مردانه یا پول مالکانه نیست
خوشبختی من در افکار زیبایم وروح لطیفم
و طبع شعرم نهفته است ...***
مرا امروز همینقدر کافیست که بهانه ای اندک داشته باشم برای ادامه حیاطم
مرا همینقدر کفایت از مالی که به قدر نیاز بنوشم و بخورم
مرا همینقدر خوشبختی کافیست که زنده ام و طلوع و غروب خورشید را میبینم ...***
نفسی می آید همدمی یار کسی می آید
من به دو مینگرم و به خود میگویم
تو که هستی یار کسی ؛ پس چرا
چشم نبستی برآن بولهوسی ...***
اینجا را دوست دارم ؛ رنگش فرق دارد
با تمام رنگ دنیا ، رنگ اینجا شعر است
سایه اش غم ؛ بذکش می
رنگ اینجا ؛ سبز است ....***
بانوی من قبله دوعالم من شرمسارم که نتوانستم به بضاعتم از تو بیاموزم
بای من مرا در آخرت شفاعت نما ؛ مرا در زمره بهترین بندگان خداوند یاد آر
بانوی من اشک هدیه کوچکی است برای عظمت طهارت تو
بانوی من این زجه و غم امروز مرا بپذیر ...***
امروز بزگداشت زنی اسطوره ای از تبار خاک بود
زنی براستی یگانه ؛ زنی براستی منجی
زنی براستی مادر . زنی براستی عفیف
امروز ریحانه النبی بدرود گفت .........***
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |