اینجا را دوست دارم ؛ رنگش فرق دارد
با تمام رنگ دنیا ، رنگ اینجا شعر است
سایه اش غم ؛ بذکش می
رنگ اینجا ؛ سبز است ....***
امروز بزگداشت زنی اسطوره ای از تبار خاک بود
زنی براستی یگانه ؛ زنی براستی منجی
زنی براستی مادر . زنی براستی عفیف
امروز ریحانه النبی بدرود گفت .........***
دنیا سراچه ای بیش نیست و ما چنان درگیر این سراچه هستیم
که غافل از خود مانند گرگها به جان می افتیم و در آخر حسرت بر جای میگذاریم ....***
من دوستانی دارم مثل گندمزار ، با فصل می آیند
بی فصل میروند ، ولی در عمق دلم کاشانه دارند
دوستشان دارم حتی زمانی که فاصله جدایمان کرده
دوستشان دارم برایشان دعای خیر میکنم حتی اگر مرا فراموش کنند
حتی اگر مرا از یاد ببرند دوستشان دارم .....***
دوستی باید در دل محکم شود ، دوستی باید در دل حک شود ؛
دوست باید در عمق و روح آدم بنا شود ؛ دوستی باید با با روحت عجین شود ....***
من هیچگاه در زمان حیاطم مرگ را ندیده ام
بیشرف برایم تاقچه بالا میگذارد
من هم برایش خودم را میگیرم
ولی تا دلتان بخواهد در حسرتش
و در آرزوی دیدنش روز میگذارم
بالاخره میبینمش ...***
پیر مردی در حوالی ما می زیست
که صدایش میلرزاند
سقف و سیمان را
و نگاهش نافذ
و دلش دریای
اما
ناگهان ویران کرد
خانه اش را یک زن
و برآشفت ز خود
خانه اش ویران شد
در پس غمزه یک زن ....***
صورت کشیده یک دخترک مرا به تعجب واداشت
صورتش زیادی کشیده بود
شاید خدادادی بود
نمیدانم هر چه بود غیر معمول
بود برایم
ولی دل دخترک از پش شراره های نگاهش دیده میشد
قلبش صاف بود قلبش مهربان بود
قلبش بدون ریا می تپید
و من با خود میگفتم
خوشا به حالش ....***
رفیق شفیق خواستی در کنارم باش مرا شادمان ساز
شادیت برایم زیباست به سان دانه برای کبوتر
به سان شمع برای پروانه
ولی اجباری نیست
اجبار در مرامم نیست
من با اختیار به دنیا آمده ام
آنگاه که خداوند پرسید قالو : بلی
و من گفتم بلی
حال اجباری نیست
رفیق شفیقم
مهربانم
اختیار با توست ....***
دلم برای خودم هیچگاه نمیسوزد
مادرم به من یاد داه ترحم چیز بدی است
حتی ترحم به خود ....***
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |