شب جمعه بود در مسیر تصمیم گرفتیم به زیارت حضرت فاطمه معصومه ( س )
مشرف شویم . همراهان همگی آمادگی خود را اعلام کردند .پارگینک اول جا نداشت و مجبور شدیم به
مسیرمون ادامه دهیم . درقلبم با خدا صحبت می کردم : خدایا من دلم میخواد برم حرم قسمتم کن
خروجی بعدی پارگینگ جا داشت بسی خوشحال شدم . ماشین را پارک کردیم و با شتاب به سمت حرم
به راه افتادیم , در بین راه دوستان با شوخی و مزاح که چقدر سریع می روی و من همچنان تشنه بودم
وقتی به حرم رسیدم دلم باز شد .
حالم جا آمد ............................... ابتدا وضو را تجدید کردیم و بعد نماز خواندیم و نماز زیارت و بعد فاتحه ای
برای حضرت معصومه و حضرت زینب و پیغمبر اکرم (ص ) و بعد در ناله های دعای کمیل با رازو نیاز قلبی خلوتی عارفانه
داشتیم . شعفی وصف ناشدنی مرا در برگرفت . لحظه ای به خود آمدم و انی اسئلک دعای کمیل را زمزمه کردم &&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |