فکر کنم حدود ساعت 3 نصف شب بود که خوابیدیم کلی حرف میزدیم و می خندیدیم ، گلی خیلی حرفهای با مزه میزد
کلا با گلی خیلی راحت تر از سارا بودم ، سارا اخلاقهای خاص خودش رو داره که هر کسی نمی پسنده ولی گلی خیلی
معتدل و خوش مسافرت بود ساعت گذاشتیم که ارگ بیدار شدیم نماز صبح بریم حرم که همتش رو نداشتیم ولی ساعت 7:30
بلند شدیم و صبحانه خوردیم و رفتیم مغاز سحر خیز یه مقداری سوغاتی خریدیم و اومدیم من و گلی رفتیم هتل و سارا هم رفت حرم
گلی سردرد بدی داشت یک کمی هم سرگیجه و ما نتونستیم برای نماز ظهر بریم حرم . حدود ساعت 1 بود که سارا برگشت و رفتیم ناهار
خوردیم و اومدیم یه کمی تو اتاق دراز کشیدیم و صحبتهای معمول و راجع به همکارامون حرف زدیم و برای نماز مغرب رفتیم حرم
نمازمون رو خوندیم و دعای کمیل هم برقرار بود .
سعادتی بود چند ساعت به زیارت نشستیم حول و هوش ساعت 9 برگشتیم هتل رفتیم شام خوردیم و اومدیم بالا که زود بخوابیم تا نماز صبح
بلند شیم ، ساعت 4:30 بلند شدیم و حاضر شدیم رفتیم حرم و نمازمون رو خوندیم بعد رفتیم زیر زمین حرم کنار لوستر سبز ، منتظر شدیم
دعای ندبه شروع بشه ، حول و هوش ساعت 7 دعای ندبه شروع شد و واقعا جای همه گی خالی خیلی زیارت و مناجات خوبی بود کلی
انرژی مثبت گرفتیم . بعد اومدیم هتل وسایلمون رو جمع کردیم و یه دوساعتی تو هتل بودیم بعد اومدیم فرودگاه مشهد و پرواز به سمت تهران &&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |