دیروز عصر خسته بودم ، رفتم کمی بخوابم ؛ بر روی تخت دراز کشیدم چشمانم را بستم و سعی داشتم
کمی بخوابم اما نمیدانم چرا به جای خواب،اشک از چشمانم سُر می خورد . نمیدانم دلیلش چه بود هر
چه بود عشقی نبود ؛ یا حساسیت فصلی بود یا داشتم سرما میخوردم .
بعد از نیم ساعت منصرف شدم از جایم برخاستم و نشستم . نمیدانم این اشکها چه حجم زیادی بار منفی
داشتند که مانند اینکه ورزشکاری دوپینگ کرده باشد سرحال شدم . &&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |