بیابان بود و یک دنیا صداقت
میان مردمان در یک برابر
طفیلی بود ، آهسته می خواند
خداوندا خدایا تشنه هستم
کمی آب و کمی نان و کمی رحم
از این نادشمنان دین اسلام
گره در چهره می انداخت بابا
چرا باید چنین باشند اینها
جوانی در کناری ماه می دید
به رویش خنده ای میزد به ناگاه
ولیکن در دلش موجی شعف بود
برای دیدن آن یار بالا
زنی آهسته شیون ، ناله میکرد
برای غمگساری از برادر
برادر در کنارش ، در آتش تب
لبانش خشک ، پیشانیش گرم
و نوزادی که وابسته به شیر است
ولیکن مادری بی شیر سینه
و یک دنیا سیاهی در مقابل
ویک گردان نا اهل مهاجم
و آقایی بسان ماه چهارده
که دستش در گریبان بود و آخر
و پایانی به عزت ها رسیده
و شهد شیرین شهادت .&&&
السلام علیک یا اباعبدالله
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |