ماجرای واقعی در زندگی ما جریان داره ولی هیچگاه به اون توجه نمیکنیم ؛ شاید فکر میکنیم همیشه برای دیگران پیش می آید یا ما استثناء هستیم ؛
دیشب یکی از اقواممون از سفر حج برگشته بود و ولیمه در تالار گرفته بودن مدعوین همه جمع بودن و از دوست و آشنا همه در کنار هم در یک سالن بزرگ بودیم جای همگی خالی ... همینطورکه با همه سلام و احوالپرسی میکردم با هر سلام مشکلات اون شخص در جلوی نظرم رژه میرفت و فقط در دلم برایش دعا میکردم .. خانمی با 25 سال سن (ام اس )داشت ولی هنوز خودش نمیدونست و با اینکه یک روز در میان آمپول میزنه فکر میکنه برای جلوگیری از بروز بیماریشه و به طور امیدوارانه ای کودک دو ساله اش رو در آغوش می فشرد ، خانمی 27 ساله که سرطان روده بزرگ داره و ماهی یکبار آمپول 2 میلیونی میزنه ولی اونقدر امیدوار که آخر هفته داره میره آنتالیا ؛ آقایی که تب مالت شدید داره و 5 ماهه با این بیماری درگیره ولی باز برای فوق لیسانس تلاش میکنه و.... و من شرمنده شدم از خودم و خدایم ؛ سالم هستم و خدا رو شکر مشکل مالی ندارم و تقریبا دارم راحت زندگی میکنم ولی انگیزه برای هیچ کاری ندارم فقط در دل گفتم من برای شما ها دعا میکنم ، شماها برای من ... الهم اشفع کل مرضانی .... &&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |