جرعه جرعه نوشیدم زهر فراق را جگرم سوخت و تنم به لرزه افتاد و اکنون .....&&&
.
حرف عشق میشود ناگاه تو در دلم زنده میشوی شاید دم مسیحا داری ....&&&
..
درگیر میشوم در رویایم در دود در محو در یاد در خودم میغلتم فرو میروم در تمام افکارم .....&&&
...
و دیگر خدا نمی تواند با دست های بارانیش گونه هایم را لمس کند من ,
پر هوس در راهروی خیابان در انتظارم
انتظار حس دستان نرم خدا که گونه ام را خیس می کند
اما بی خبر از این که امروز هوا آفتابیست و چشمان من هنور از روشنی تاریک &&&
....
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |