پيام
+
تا لب به گِله مي گشود
انگشت اشاره را روي لب پايينش مي گذاشت
هيس !!!!
و او شکايتها را قورت مي داد
در قلب کوچکش انباري از دوست داشتن بي حد داشت
بايد مانند تورم صبوري کرد .............&&&
در انتظار آفتاب
93/9/15
عموميي نغمه خانم
http://upload.ghashang.com/images/ee5j2p4a6vy95w46hq7x.jpg
سعيد عبدلي
@};-