شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ دلم هواي باران را کرده دلم مي خواهد آسمان هم بگريد شايد کسي متوجه اشکانم نشود شايد کسي نپرسد از دليل گريه ام فرياد بزرگي در سينه ام حبس شده فريادي از نامردمي ها….
آسمان، دلم بسي گرفته است! مي خواهي بجاي تو هم ببارم؟!
کتاب سرنوشت براي هر کسي چيزي نوشت نوبت به ما که رسيد قلم افتاد… ديگر هيچ ننوشت! خط تيره گذاشت و گفت: تو باش اسير سرنوشت…
آنقدر خـسته ام، که حاضرم، سـرم را روي تکه سنگي، بگذارم و بخوابم اما به ديوار وجود بعضي هاکه بارهـا بر سرم آوار شد، تکيه ندهم…
اي کاش درخت بودم زبانم زبانِ سکوت بود تا سکوت تو را مي فهميدم مثل زبان گنجشکي تنها که حرف پاييز را فهميده است..
گــاهــــي آنـکـــس کــــه مــــي خَـنــــدد و مـي خـنـدانــــد مـــــــــي خـواهــــد حَـواسِـت را از چـشـمـانِ گــريــانـش پــَرت کـنـد
وقتي چاره اي نمي ماند! وقتي فقط ميتواني بگويي هرچه باداباد حتي اگر دل کوه هم داشته باشي گريه ات ميگيرد …
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top