پيام
+
زنده ياد مهدي اخوان ثالث
به ديدارم بيا هر شب
در اين تنهايي تنها و تاريکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بيا اي روشن، اي روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زير سرپوش سياهي ها
دلم تنگ است
بيا بنگر، چه غمگين و غريبانه
در اين ايوان سرپوشيده
وين تالاب مالامال
دلي خوش کرده ام با اين پرستو ها و ماهي ها
و اين نيلوفر آبي و اين تالاب مهتابي
بيا، اي هم گناهِ من در اين برزخ
بهشتم نيز و هم دوزخ
سعيد عبدلي
93/6/22
عموميي نغمه خانم
به ديدارم بيا، اي هم گناه، اي مهربان با من
که اينان زود مي پوشند رو در خواب هاي بي گناهي ها
و من مي مانم و بيداد بي خوابي
در اين ايوان سرپوشيده ي متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من ديري ست
که در خوابند آن نيلوفر آبي و ماهي ها
پرستو ها
بيا امشب که بس تاريک و تنهايم
بيا اي روشني، اما بپوشان روي
که مي ترسم تو را خورشيد پندارند
و مي ترسم همه از خواب برخيزند
و مي ترسم که چشم از خواب بردارند
عموميي نغمه خانم
نمي خواهم ببيند هيچ کس ما را
نمي خواهم بداند هيچ کس ما را
و نيلوفر که سر بر مي کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهي ها که با آن رقص غوغايي
نمي خواهم بفهمانند بيدارند
شب افتاده ست و من تاريک و تنهايم
در ايوان و در تالاب من ديري ست در خوابند
پرستو ها و ماهي ها و آن نيلوفر آبي
بيا اي مهربان با من!
بيا اي ياد مهتابي...
سعيد عبدلي
@};-